Wednesday, December 16, 2009

چرا دریا شور-تلخ است






ماهی ها پلک می زنند....حرف می زنند.....اما به جای صدا.....حباب تولید می کنند
آنها تمام شبانه روز....آب شور دریا را می نوشند....و ادرار تحویل می دهند
(البته فکر کنم ادرارشان هم شور باشد شاید هم کمی تلخ
....
هر شناگری که توی دریا دست و پا می زند آبهای دریا را قورت می دهد و توی آن آبی-سبز ِ بی انتها ادرار می کند
....
اما تحمل دریا هم حدی دارد....عصبانی که بشود.....همه ی آنهایی را که تویش جیش کرده اند می خورَد
.....
خوش به حال ماهی ها

تصاویر مربوط به مجله کودکان


ماهی ها رو اینجا ببینید
http://www.photoblog.com/pooneh

پونه اوشیدری


Saturday, December 5, 2009




هزار قناری خاموش توی پنجره گیر کرده اند! پشت آن پرده ی ضخیم مخملی! هر چه فکر می کنند! هر چه فکر می کنند! هرچه فکر می کنند! یادشان نمی آید، کدام آواز را ، باید برای چه کسی بخوانند .... و هرچه فکر می کنند، یادشان نمی آید چه کسی را بس از خواندن کدام ترانه بوسیدند، که هنجره شان پر از آنفولانزای خوکی شد.اگر پنجره می دانست!؟


هرچه فکر می کنم، هر چه بیشتر فکر می کنم ،چشم چپم بیشتر می پرد. انگار هوای یک جای دور را داشته باشد. اما هر چه فکر می کنم می بینم طاقت این همه راه را ندارد. طاقت دیدن چیزهای که نمی شناسد. طاقت دیدن چشم هایی که همه از جای دوری پریده باشند. هرچه فکر می کنم می بینم طاقت اینکه چشم چپِ من هم باشد را ندارد. پس فکر نمی کنم. بگذار هر جا دلش خواست بپرد. تا شروع می کنم به فکر نکردن... هوای پریدن از سرش می افتد.لباس خواب قرمز کوتاهش را می پوشد تا بخوابد و خواب ِ جاهای دور را ببیند. خواب پنجره ای که هزار قناری خاموش توی گلویش گیر کرده اند... پشت پرده ی مخملی ضخیم... و هیچ چیز یادشان نمی آید. هیچ ترانه ای. اگر پنجره می دانست!؟

تصویر ربطی به نوشته ندارد