دلفین ها خندیدند
با جیغ های بریده و کوتاه
دلم دو باله خواست برای شنا
...........
وقتی عمیق است، وقتی تا چشم کار می کند، هست... با موج های بلعنده، با حباب و فشار
آنوقت است که می ترساند
......
آخرین بار که با یک دلفین دوست شدم، تا چند روز بدنم خیس بود....
هنوز هم گاهی شبها توی رخت خواب سُر می خورم روی متکای پَر و تشک گلدار.
نوک دماغم هنوز بوی موجودات دریایی را می دهد.. جلبک، ماهی آزاد، ستاره دریایی، و این جور چیزها.
دم صبح از زور حباب های هوا که توی ریه ام حبس کرده ام، و فشار زیر آب، تا می آیم روی موجها که نفس بگیرم، موج عظیمی از نور می خورد توی صورتم و خوابم پاره می شود.
...
دلفین ها که می خندند
با جیغ های بریده و کوتاه
دلم "آبی" می خواهد، عمیق ، بی انتها
پونه اوشیدری
pooneh oshidari
اگه تصویر دیده نمی شه اطلاع بدین
با جیغ های بریده و کوتاه
دلم دو باله خواست برای شنا
...........
وقتی عمیق است، وقتی تا چشم کار می کند، هست... با موج های بلعنده، با حباب و فشار
آنوقت است که می ترساند
......
آخرین بار که با یک دلفین دوست شدم، تا چند روز بدنم خیس بود....
هنوز هم گاهی شبها توی رخت خواب سُر می خورم روی متکای پَر و تشک گلدار.
نوک دماغم هنوز بوی موجودات دریایی را می دهد.. جلبک، ماهی آزاد، ستاره دریایی، و این جور چیزها.
دم صبح از زور حباب های هوا که توی ریه ام حبس کرده ام، و فشار زیر آب، تا می آیم روی موجها که نفس بگیرم، موج عظیمی از نور می خورد توی صورتم و خوابم پاره می شود.
...
دلفین ها که می خندند
با جیغ های بریده و کوتاه
دلم "آبی" می خواهد، عمیق ، بی انتها
پونه اوشیدری
pooneh oshidari
اگه تصویر دیده نمی شه اطلاع بدین
تصوير ديده نمي شه!!!
ReplyDeleteدلفین ها زیباترین موجوداتی هستند که خداوند آفریده است.
ReplyDeleteفکر نمی کنم خودش هم نظری غیر از این داشته باشد.
و... زیر آب هیچوقت نفست را حبس نکن
Johanna: What's it feel like when you dive?
Jacques: It's a feeling of slipping without falling. The hardest thing is when you're at the bottom.
Johanna: Why?
Jacques: 'Cause you have to find a good reason to come back up... and I have a hard time finding one.
http://www.imdb.com/title/tt0095250/
چه خوب، تصاویر من هیچ وقت دیده نمی شن...:(...به هر حال ممنون
ReplyDelete............
سامان:
مرسی از آدرس سایت... آره این فیلم رو سه بار دیدم تا حالا. خیلی دوسش دارم
تصویرات دیده می شن ... کلمات خونده می شن
ReplyDeleteقندا تو دل آب می شن ...
وقتی عمیق است، وقتی تا چشم کار می کند، هست... با موج های بلعنده، با حباب و فشار
ReplyDeleteآنوقت است که می ترساند
هنوز هم گاهی شبها توی رخت خواب سُر می خورم روی متکای پَر و تشک گلدار.
ReplyDeleteچقدر اينو دوست داشتم
مي دوني هميشه يكي از آرزوهام اين بود كه يه دلفينو بغل كنم و از توي دستام ليز بخوره ؟
مي دوني من كنار دلفينا زندگي مي كنم اما هيچ وقت يكيشونو از نزديك نديدم
:(
وای سرور خوش به حالت
ReplyDeleteیه روز حتما برو ببینشون و سلام منم برسون
:*
مرسی
pune jan zudtar chizi benevis dige...delam barashun tang shode !!!!
ReplyDeleteدیروز تو ویترین کتابی دیدم به اسم "قصه های علی کوچولو" البته از دور دیدم اما تصویر سازی روی جلدش شبیه کارای تو بود. کلاً هر پل عابر پیاده ای هم که می بینم یاد اون پست تو می افتم ..
ReplyDelete